+ نوشته شده در شنبه چهارم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 0:56 توسط شاهرخ
|
عادت كرده ام كه صبح ها خيلي زود بيدار شوم، خيلي پيش از آن كه آفتاب بزند. اين گونه مي توانم از سكوت خانه استفاده كنم، به كارهيم برسم، درس بخوانم و بنويسم. ساعت چهار، پنح صبح حس خوشايندي از مالكيت تمامميت خانه به من دست مي دهد. خب، قرار است نق نزنم، ناله نكنم... همه چيز خوب است به راستي... اما گاهي آدم دلش مي گيرد. من هم كمي دلم گرفته. دلم يك شعر خوب مي خواهد، از آن شعرهايي كه بي قرارم مي كنند
+ نوشته شده در شنبه چهارم خرداد ۱۳۸۷ ساعت 0:50 توسط شاهرخ
|