کنار سیب و رازغی نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی بی خبر از دلبستگی، عاااشقم


ابر شدم صدا شدی، شاه شدم گدا شدی، شعر شدم قلم شدی، عشق شدم تو غم شدی
لیلای من، دریای من اسوده در رویای من این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون توووو


مجنون لیلی بی خبر در کوچه ها در به در مست و پشیمون و خراب هر آرزو نقشه بر آب شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلم

کنار هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای من از تبار سادگی بی خبر از دلبستگی، عاشقم

ماه شدم ابر شدی،اشک شدم صبر شدی،برف شدم آب شدی، قصه شدم خواب شدی

لیلای من، دریای من اسوده در رویای من این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون توووو

مجنون لیلی بی خبر در کوچه ها در به در مست و پشیمون و خراب هر آرزو نقشه بر آب شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلم

نامه امید بخش از یک دوست

تنها جمله ای که توی سخت ترین شرایط آرومم می کنه اینه...
آنسوی ناکامی ها همیشه خداست که داشتنش جبران تماااااااااااااااااام نداشته هاست...
بدون حتی اگه تنهای تنها شی و احساس کنی که هیچ کس و نداری و به هیچ کسی تعلق خاطر نداری یه خدایی اون بالاست که برات آرزوی بهترین ها رو داره و حاضره توی هر شرایطی کمکت کنه...پشتت باشه...هواتو داشته باشه و دستتو بگیره...فقط کافیه دستتو دراز کنی

تشکر

ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد

که امشب با ناله ای بغض آلود
بر دیار این دل خسته
اشک می ریزد