پیش خودم دل بستمو
بهش نگفتم حرفمو
حتی نگاه عاشقش
باز نشکست طلسممو
خواستم بگم هرچی که هست
مهر سکوتم نشکست
راستش زبونم بند اومد
وقفه تو اوج سایه کرد
رفت و خلا منو گرفت
من موندم و سکوت درد
هرچی تو فکرم بود، نبود
خالی شدم از کلمه
خواستم که راحتم کنه
خسته شدم یه عالمه
شاید یه لحظه ای دیگه
فرصت عاشقی بشه
دوباره یک شانس دیگه
شانس شقایقی باشه
شاید یه جا یه فرصتی
لحظه مجالمون بده
گفتنی رو باید بگم
گریه اگه اموووون بده
پیش خودم دل بستمو
بهش نگفتم حرفمو
حتی نگاه عاشقش
باز نشکست طلسممو
خواستم بگم هرچی که هست
مهر سکوتم نشکست
بهش نگفتم حرفمو
حتی نگاه عاشقش
باز نشکست طلسممو
خواستم بگم هرچی که هست
مهر سکوتم نشکست
راستش زبونم بند اومد
وقفه تو اوج سایه کرد
رفت و خلا منو گرفت
من موندم و سکوت درد
هرچی تو فکرم بود، نبود
خالی شدم از کلمه
خواستم که راحتم کنه
خسته شدم یه عالمه
شاید یه لحظه ای دیگه
فرصت عاشقی بشه
دوباره یک شانس دیگه
شانس شقایقی باشه
شاید یه جا یه فرصتی
لحظه مجالمون بده
گفتنی رو باید بگم
گریه اگه اموووون بده
پیش خودم دل بستمو
بهش نگفتم حرفمو
حتی نگاه عاشقش
باز نشکست طلسممو
خواستم بگم هرچی که هست
مهر سکوتم نشکست
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم تیر ۱۳۸۸ ساعت 23:11 توسط شاهرخ
|