می روم دل مردگی ها را زسر بیرون کنم
گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم
بر کلام ناهماهنگ جدایی خط کشم
در سرود آفرینش نغمه ای موزون کنم
+ نوشته شده در شنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت 16:47 توسط شاهرخ
|
می روم دل مردگی ها را زسر بیرون کنم
گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم
بر کلام ناهماهنگ جدایی خط کشم
در سرود آفرینش نغمه ای موزون کنم
چه دردیست در میان جمع بودن
ولی در گوشه ای تنها نشستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود آرام شکستن
برای هر لبی شعری سرودن
ولی لبهای خود همواره بستن
<< دلم خیلی گرفته بچه ها. برای ارامشم دعا کنید >>
هيچ وقت رازت رو به کسي نگو. وقتي خودت نميتوني حفظش کني
چطور انتظار داري کسي ديگهاي برات راز نگهداره
هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد، اما همه آنها دوست دارند به " بهشت " بروند...
اما ای انسانها... برای رفتن به " بهشت " ... اول باید مرد