هر موقع که بخواهم،
گریه می کنم،به حال خودم،
وقتی که تهران را نگاه می کنم،
وقتی که موزیک را گوش می دهم،
یاد می کنم،به صورت یک فیلم،هرچیزی که در زندگی باید داشته باشم و ندارم،
و چیزهایی که نباید داشته باشم و دارم،
ای کاش داشتم و نداشتم!
از جایم بلند می شوم،با لبی خندان،پنهان می کنم،
فکر می کنند غمی ندارم،با لبی خندان.
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم تیر ۱۳۸۷ ساعت 11:19 توسط شاهرخ
|