گل من

مجنون بوی تو
نفسهایم
بهانه گیر روی تو
نگاهم
دلم دیگر تاب ندارد
از این بار دوری
خواب ندارد

من از عشق تو مستم

دیگر عشوه ات چیست

مرا از دل مران

بنگر

دیوانه ات کیست

بیا ای عشق من

جانم فدایت

همه دنیای من

تو کن تنها اشارت

تو را جانان سوگند سوگند
تو را ای ناز گل
خواهم ماندن
گل زیبای من
بشکن بشکن
سکوت جدایی را
تو این بار بشکن

بیا و دوباره دستهایم گیر
......فروغ زندگی را
*

نمی آیی نمی آیی

خدایا چه دردیست

آتش عشق را

این چه مرگیست

رها می کنم برگها به یادت
خزان عشقم فرو ریخته به پایت
درخت زندگیم شد بی برگ و ریشه

قاصدکها دیگر از خانه ما نمی گذرند
تنها فوجی کلاغ پر سیاه
بر آستان دلم می نشینند
و دلتنگی هایم را ترانه می خوانند
*
قاصدکها دیگر از خانه ما نمی گذرند
چشمان نگرانم
به آسمان دلت
خیره می ماند
شاید نیم نگاهی ارمغانم کند
*
دیرگاهی است
دلتنگ و نگران
آمدن قاصدکها را می شمارم

درختي كه شكست، هرگز گريه نمي‌كند، افسرده نمي‌شود و به در و ديوار لعنت نمي‌فرستد.


بلكه آرام و صبور مي‌ماند تا جوانه بزند.


و اين‌بار سبزتر، وسيع‌تر و پرثمرتر به‌ آسمان مي‌رود!


آهاي شكست‌خوردگان! بپاخيزيد.


به گمان خويشتن، اگر شكست خورده‌ايد،


مثل تنه‌ي درخت، فقط آرام و خون‌سرد باشيد تا دوباره جوانه بزنيد، سبز شويد و به آسمان برويد!


سبزتر، جوان‌تر و وسيع‌تر!


از سقوط نهراسيد.


از شكست نهراسيد!


شكست و سقوط، پيش‌نياز سرسبزي و آسماني شدن است