آخرين باری که ماه رو نگاه کردی کی بوده؟!
 
ميدونی ديشب ماه چه شکلی بود؟!
 
اصلا بود؟!
 
اگه ماه رو از تو آسمون بدزدن ميفهمي؟
 
يا فقط به دوستت ميگی :هی به نظرت امشب
 
يه جورايی نيست؟!
 
اين شبا که ماه خيلی کوچيکه!ديدنش يه خورده زحمت داره!
 
اما از 10- 11 شب ديگه هر وقت تو ترافيک گير کردی..بجای اينکه نقشه بکشی چه
 
جوری لاين عوض کنی وبپیچی جلوی اون يکی ماشينه و به ترافيک بد و بيرا
 
بگی و بوق بوق بازی کنی....نگاهت رو تا آسمون ادامه بده..يه خورده دنبال ماه
 
بگرد! پيداش کن و لذت ببر

میدونی دلتنگی یعنی چی؟؟؟
.
اصلا تا حالا دلتنگ شدی؟؟؟؟
.
خب من که میدونم شدی... خیلی وقتها... اما به روی خودت نمیاری.... که مثلا من نگم کم آوردی
.
خیلی وقتها آدم دلش برای عزیزانش تنگ میشه... برای پدر و مادر... یا حتی دوست دوران دبستان
.
یا برای ثانیه های قشنگ زندگیمون که دیگه گذشته و تبدیل به خاطره شده
.
برای خـــــــــــــــدامون تنگ میشه
.
بعضی وقتها من دلم برای خدای تو تنگ میشه
.
اما الان دلتنگ هیچی نیستم جز
.
خــودم
.
خیلی وقته نه حسش کردم و نه باهاش خلوت
تو چی؟؟؟ بهش سر میزنی؟؟؟ هواش رو داری؟؟؟ میدونی الان توی کدوم آسمون داره پرواز میکنه؟؟؟
...
.
.

 

 

یادمان باشد پیمانی که

در طوفان با خدا میبندیم

درآرامش فراموش نکنیم

دوستت دارم باز

با همه رنج که دادی به دلم

با همه غصه که در این سفر دور و دراز

به دلم بنشاندی

دوستت دارم باز

***

دلم از مردم دوران نگرفت

که به من خندیدند

که چرا عشق تو شد

معنی هر نفسم

که چرا آب شدم

ز شرار دل بی عاطفه ات

***

هرکسی مهمان شد

به سرای دل بیچاره من

وقت رفتن نسپرد

به خدا جان مرا

روی دیوار دلم

یادگاری ننوشت

پاره سنگی برداشت

شیشه ای را بشکست

***

منم و یک شب دیگر بی تو

منم و یک دل رنجیده از این دوری ها

دستهای تو کجاست

که نوازش کندم

تا که آرام شود این دل پر غصه من

شاید آرامشی از نو بـِدمـَد

در سکوت دل من

***

اگر از یاد ببردی ما را

اگر این گردش ایام وفای تو ببرد

اگر آزرده شدم

ز فراق تو چون شمعی دلگیر

سوختم آب شدم

یا چو پروانه رنگین به برت چرخیدم

و تو سوزانیدی

 پر زیبا مرا

***

هر چه کردی با من

هرچه دیدم از تو

باز هم می گویم

دوستت دارم ای روشنی هستی من

کاش میدانستی

با همه رنج که دادی به دلم

دوستت دارم باز ...

کنج دلم ميشينم و فکر ميکنم


                                     به کسانی که دوستشون دارم

کنج دلم ميشينم و فکر ميکنم


                                     به تنها بودن


                                              به تنها موندن


                                                       به تعريف تنهايی


کنج دلم ميشينم و فکر ميکنم


                          به خودم....به زندگيم...به من!!!!

حس غريبي دارم

اينکه آدم گاهي مجبور است براي راحت کردن خيال ديگران

خودش را خوشحال نشان بدهد.

اما واقعيت اينطور نيست

دلم براي جنبه هايي از حس ها که اجبارن پنهان مي شوند مي سوزد

حرف های کهنه از دل کهنه بر می آیند

يادم بماند که

دلی نو بخرم

پیش ترها چیز هایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند

يادم بماند که

آنچه امروز برایم مهم است، فردا نخواهد بود