خدواندا تو را من دوست می دارم

(این بلاگ رو قبلا هم نوشتم...ولی الان واقعا بهش اعتقاد دارم)

تنهايي من پاکترين و باوفاترين ياريه که در تمام زندگيم پيدا کردم
تنهايي من با شاديهاي من شاد می شه و با غمهای من غمگين
تنهايي من هيچ وقت مرا تنها نمی ذاره
من هرگز تنها نبودم چون هميشه تنهاييم در کنارم بوده
در فرهنگ تنهايي من خيانت جايي نداره
تنهايي من به آساني به دست نيامده
تنهايي من با تمام چيزهايي که در خود داره منو تنها نمي ذاره
در تنهايي من، غم ، اندوه، عشق، شادي، خاطراتم جاي گرفته
در تنهايي من هميشه ميشه صداي موسيقي رو شنيد
در تنهايي من هميشه فيلمي براي ديدن وجود داره
در تنهايي من هميشه کتابي براي خواندن هست
در تنهايي من اشک همچون مرواريدي مي درخشه
من تنهايي خودمو دوست دارم
چون با وفاترين ياريه که در تمام زندگيم پيدا کردم

+ نوشته شده در سه شنبه بیستم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 1:49 توسط شاهرخ |

تو که چشمات خیلی قشنگه
رنگ چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت
واسه چشمام گرم و نجیبه

تو که چشمات خیلی قشنگه
رنگ چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت
واسه چشمام گرم و نجیبه

میدونستی که چشات شکل یه نقاشیه که تو بچگی میشه کشید...
میدونستی یا نه؟میدونستی یا نه؟

میدوستی که توی چشمای تو رنگین کمونو میشه دید؟
میدونستی یا نه؟میدونستی یا نه؟

میدونستی که نموندی...
دلمو خیلی سوزوندی...
چشاتو ازم گرفتی ,منو تا گریه رسوندی..

میدونستی که چشمامی
همه ی آرزوهامی
میدونستی که همیشه,تو تموم لحظه هامی...

تو که چشمات خیلی قشنگه
رنگ چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت
واسه چشمام گرم و نجیبه

تو که چشمات خیلی قشنگه
رنگ چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت
واسه چشمام گرم و نجیبه

میدونستی همه ی آرزوهامو واسه ی چشم قشنگ تو پروندم رفتش
میدونستی یا نه؟میدونستی یا نه؟

میدونستی که جوونی مو واسه چشم عجیبه تو سوزوندم رفتش
میدونستی یا نه؟میدونستی یا نه؟

میدونستی که نموندی...
دلمو خیلی سوزوندی...
چشاتو ازم گرفتی ,منو تا گریه رسوندی..

میدونستی که چشمامی
همه ی آرزوهامی
میدونستی که همیشه,تو تموم لحظه هامی

نوشته‌های پیشین

BLOGFA.COM